آه وقتی که تو چشمانت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام كاربر گرامی ، خوش آمدید

این وبلاگ تقدیم به بهترینم کسی که دیر شناختمش اما خیلی زود تمام وجودم شد
وخیلی زود همه چی تموم شد ...

آه وقتی که تو چشمانت...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام كاربر گرامی ، خوش آمدید

این وبلاگ تقدیم به بهترینم کسی که دیر شناختمش اما خیلی زود تمام وجودم شد
وخیلی زود همه چی تموم شد ...

آه وقتی که تو چشمانت...

آه وقتی که تو چشمانت...

به او بگویید دوستش دارم! تاريخ : جمعه ششم بهمن ۱۳۹۶ | 7:13 | نویسنده : مرگ به او بگویید دوستش دارم!این بار اما کمی دیوانه وارتر از قبل!به گوشش برسانید که برای دوباره در کنارش بودن،تمام آسمان و زمین را به هم دوخته ام!به او بگویید دوستش دارم حتی اگر دوست داشتنش را از من پنهان کند و وانمود به دوست نداشتنم بکند!به او بگویید همانطور ساده ولی واقعی،دوستش دارم و قلبم برایش از جایش کنده می شود!بگویید هنوز هم خانه اش در قلبم پابرجاست! آه وقتی که تو چشمانت...ادامه مطلب

به او بگویید دوستش دارم... تاريخ : جمعه ششم بهمن ۱۳۹۶ | 7:24 | نویسنده : مرگ به او بگویید دوستش دارم... نه از این دوستت دارم های چند روزه و چند ماهه که خیلی ها به هم میگویند...نه... دوستش دارم دائمی و همیشگی,خالصانه و شفاف چون چشم هایش , نه با قلب بلکه با تمام وجود... به اون بگویید دوستش دارم... و هنوز هم که هنوز است برای دوست داشتنش دلیلی پیدا نکرده ام. آری... نه عاشق زیبا بودنش هستم , نه شیفته ی صدایش و نه دلداده ی نگاهش... دلخوشم به بی دلیل دوست داشتنش چراکه آن روزی که برای دوست داشتنش دلیلی پیدا کردم دقیقا همان روزی که میفهمم عاشقش نیستم... میفهمم عاشقش نیستم چون حسم را به پاره ای از داشته هایش محدود کرده ام ولیکن عشق هیچگاه محدود شدنی نیست... به اون بگویید دوستش دارم... و این دوست داشتن بخاطر زیبایی اش نیست چراکه اگر روزی پیر شود دیگر دوستش نخواهم داشت. بخاطر گوشنواز بودن صدایش نیست چون اگر روزی کَر بشوم دیگر دوستش نخواهم داشت و بخاطر نگاهش نیست چون اگر روزی دیگر نگاهم نکند من هم دیگر عاشق نخواهم بود... به او بگویید دوستش دارم و چه شیرین است این سردرگمی در کشف دلیلی برای دوست داشتنش آه وقتی که تو چشمانت...ادامه مطلب

میدانم هـــرگز نمیـــفهمی چقــدر... دوستت داشتم... تاريخ : جمعه ششم بهمن ۱۳۹۶ | 7:53 | نویسنده : مرگ اگــــر تو نبودی...نمیدانم هر روز برای چه کسی میــنوشتم...!هر جلوه ی زیبا...نا خودآگاه مرا یاد تو می اندازد...و لاجــــرم...مرا با خود به اوج میــــبرد...سرنگون میـــسازد...میخنداند و...میــــگریاند...!ای کاش...لااقــــل...دستم را میــــگرفتی...تا حــــرارت عشقم را درک کنــــی...!گــــرچه...میدانم هـــرگز نمیـــفهمی چقــدر... دوستت داشتم...و مشکل من...این روزهـــا...همــــین است... آه وقتی که تو چشمانت...ادامه مطلب

آه وقتی که تو چشمانت...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام كاربر گرامی ، خوش آمدید

این وبلاگ تقدیم به بهترینم کسی که دیر شناختمش اما خیلی زود تمام وجودم شد
وخیلی زود همه چی تموم شد ...

آه وقتی که تو چشمانت...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام كاربر گرامی ، خوش آمدید

این وبلاگ تقدیم به بهترینم کسی که دیر شناختمش اما خیلی زود تمام وجودم شد
وخیلی زود همه چی تموم شد ...

آه وقتی که تو چشمانت...

ناامیدم، خسته‌ام، سرخورده‌ام، دل‌کنده‌ام تاريخ : پنجشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۶ | 14:31 | نویسنده : مرگ از تنم از بودنم از مهر و کینم از خودمخسته‌ام... از باورم از کفر و دینم از خودم.سنگ برمی‌دارم و آئینه‌ها را می‌کُشمتا در آن‌ها هیچ‌چیزی را نبینم از خودمهرکسی از دیگری دارد شکایت می‌کندمن ولی از صبح تا شب می‌نشینم از خودم...ناامیدم، خسته‌ام، سرخورده‌ام، دل‌کنده‌امآه... آری... این‌چنینم... این‌چنینم از خودم.لاف‌ها از آفتاب حق زدم اما چه سودمثل آدم‌های برفی شرمگینم...از خودم... آه وقتی که تو چشمانت...ادامه مطلب